۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ان


انتخا بات در افغا نستان

ژيروز روز راي دهي در افغانستان بود
و با عث رفتن مردم به سوي محلات راي دهي شود
ورفتن مردم به محلات راي دهي بسيار متفا وت بوده كه در بعضي منا طق چون شمال كشور بيشتر بوده .

اما در بعضي منا طق جنوبي بسيار كم رنگ بوده نسبت به شمال كشور .
ودر راي دهي ديروز مردم براي انتخاب ريس جمهور و شوراي ولايتي به باي صندوق راي د هي رفتند
كه اين راي دهي با عث شهيد شدن افرادي از سوي طا لبان شد ند و هم چنين با عث كشته شدن چندين سر باز شد .

با وجود همين تلفات دولت يك دست اورد بزرگ تلقي نموده است .

اگر چه به قول بعضي از كا نديدان ريا ست چمهوري امكان تقلب در اين انتخا بات وجود دارد .
اما رياست سمع شكايات گفت كه به تمام شكايات رسيدگي شود.

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

بعد از حملات تروریستی به آمریکا در یازده سبتامبر 2001 افغانستان بار دیگر با وضعیتي روبرو شد که دو قرن بیش تجربه کرده بود. در سال 1880 میلادی منافع یک ابر قدرت مورد تهدید قرار گرفت: مستعمرات بریتا نیا در هند از سوی روسها که در حال بیشرفت به سوی آسیای جنوبی بودند مورد تهدید قرار گرفت.
اما دولت آن وقت افغانستان ضعیف تر از آن بود که درمقابل تجاوز احتمالی روسیه بایستد و امنیت مستعمرات بریتانیا را تضمین کند.

همانطور نيز در سال 2001 امنیت یک ابر قدرت مورد تهدید قرار گرفت. این دفعه ایالات متحده امریکا توسط یک شبکه تروریستی جهانی (القائده) مورد تهدید قرار گرفت.
برای اینکه امنیت قلمروش را تضمین کند ، ایالات متحده تصمیم گرفت که افغانستان را اشغال کند و یک دولت در آن کشور بسازد.
همان کاری که بریتانیائیها در قرن نوزدهم انجام دادند. ولی این دفعه دو عامل پروسه دولت سازی در افغانستان را به چالش کشید:

1- برعکس بریتانیوی ها که تمام کمکهای نظامیشان را به یک مرجع یعنی عبدالرحمان خان سرازیر کردن امریکائیها با شروع نبرد با القائده و طالبان کمکهای نظامیشان را میان چندین جنگ سالار و گروه شبه نظاميان متخاصم توزیع کردند.
این عمل امریکائیها باعث شد تا اسباب خشونت یعنی و سایل نظامی دوباره براکنده گردد و قسمتهای مختلف کشور به کنترل جنگ سالاران محلی درآید.

2- رشد سریع مواد مخدر بعد از سقوط طالبان یک منبع درآمد جدیدی برای جنگ سالاران تامین کرد، این پدیده توانائی دولت مرکزی برای جذب شبه نظامیان طرفدار جنگ سالاران را به چالش کشاند.

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

شروع می کنم بنام خدای هستی بخش

خدا
خدای زیبای ها و موجودی که انسان و شایست تر از ان محمد را افرید.

و از موحود را افرید که خودش به افریدن ان موجود افتخار می کند .و دوست می دارم این خدا را ا گر چه می دانم این کوچترین کار ریست که از دست من می اید زیرا که این خدا اقرید از جمله بهترین موجودات .
و در وجود ادم چنان خصوصیات وجود دارد که می توانم بگویم که هر کدام از ما چون خود ندازیم و به من چنان قدرت داده است که هر چه را بخواهم به ان خواهم رسید و در وجود انسان قدرت تخیل و الهام را داده است. که بوسیله ان احساسات درونی خود را می گوید
چنانچه شاعر می گوید.
رسد ادمی بجای که به جز خدا نبیند . بنگر که تا چه حد است مقام ادمیت
نظر شما چیست خواننده گرامی ؟

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

برنامه خلع سلاح


برنامه خلع سلاح
بالاخره در اکتبر 2003 برنامه خلع سلاح در افغانستان روی دست گرفته شد ولی بخاطر فقدان یک نیروی نظامی برای اعمال برنامه خلع سلاح موفقیت این برنامه بسیار محدود بود.


هدف از برنامه خلع سلاح که DDR نام گرفت خلع سلاح کردن صد هزار شبه نظامی بود که ثبت وزارت دفاع شده بودند و از آن نهاد معاش دریافت می نمودند. لیکن نه نیروهای ایالت متحده امریکا و نه نیروهای آیساف نقش فعالی را در پروسه خلع سلاح به عهده گرفتند.


در نتیجه دولت مرکزی فاقد اهرم نظامی بود که برای خلع سالح لازم است، هنگامیکه برنامه خلع سلاح شروع شد دولت مرکزی قبلاً تشکیل یک ارتش ملی را روی دست گرفته بود، ارتشی که وفادار به دولت مرکزی باشد. ولی ارتش ملی جدید کوچکتر از آن بود که بتواند جمعیت افغانستان را خلع سلاح کند.


نمودارشماره یک قدرت نظامی گروه های شبه نظامی عمده و ارتش ملی افغانستان در سال 2003 را نشان میدهد. این نمودار گروه های شبه نظامی کوچک را که ثبت وزارت دفاع بودند و یا آن گروه های شبه نظامی را که وزارت دفاع به رسمیت نمیشناخت را شامل نمیشود.

همین گونه که در این نمودار نشان داده شده است ارتش ملی افغانستان با 16500 سرباز بزرگتر بود از بیشتر گروه های شبه نظامی، ولی در مقایسه باکل نیروهای شبه نظامی در افغانستان ارتش ملی بسیار کوچک بود.


قدرت نظامی محدود دولت مرکزی به این معنی بودكه دولت مرکزی قادر نخواهد بود تا از طریق اعمال زور گروه های نظامی را خلع سلاح کند.


بنا براین به جاي خلع سلاح مستقیم مردم ، پروگرامDDR طوری طراحی شد تا با ارائه مشوق مالی و فراهم آوردن فرصتهای شغلی شبه نظامیان را تشویق کند تا سلاح هایشان را به دولت مرکزی تسلیم کنند


14. لکن موفقيت این پالیسی محدود بود. اولاً، تعداد کثیری از رهبران گروه های شبه نظامی به مناسب ملکی بالا منسوب گردیدند، تعدادی از آنها مخصوصاً به مقامهای همچون ریاست ولایت و قوماندانیها گماشته شدند.15 این افراد در مناسب جدید شان در موارد زیادی شبه نظامیان طرفدارشان را استخدام کردند و بار دیگر پایگاه قدرت جدیدی برای خود ساختند.16 ثانیا،ً برنامه DDR با منابع محدودش نتوانست وابستگی شبه نظامیان به رهبرانشان را خاتمه دهد.


فقط %25 از این شبه نظامیان شغلهای بلند مدت یافتند، ولی تعداد کثیری از آنها از لحاظ اقتصادی همچنان وابسته به رهبرانشان باقی ماندند17. نگرانی دیگری نیز وجود دارد مبنی بر اینکه برنامه DDR قبل ازاینکه به اهداف مورد نظر برسد خاتمه بیدا کرد.


زمانیکه برنامه DDR در سال 2006 بایان یافت فقط 36380 شبه نظامی را تحت بوشش قرار داد در حالیکه هدف این برنامه تحت بوشش قرار دادن صدهزار شبه نظامی بود.

علاوه بر این، بنا بر بعضی گزارش ها عمدتاً اسلحه ها و مهمات ناکار آمد جمع آوری شدند. 18 حاصل برنامه DDR در افغانستان نمایانگر اهمیت استفاده زور و نیروی نظامی برای خلع سلاح بود.


اولاٌ از آنجائی که دولت مرکزی ضعیف تر از آن بود که نیروی نظامی گروهی شبه نظامی را به چالش بکشد مجبور شد تا قوماندان های این گروه ها را جلب نهاد های دولتی کند که این پّدیده به مشرعیت بخشیدن بیش از پیش این افراد منجر شد.


ثانیاً، بخاطر عدم استفاده از زور و یا تحدید استفاده از زور، برنامه خلع سلاح داوطلبانه شده نه اجباری.

توزیع مجدد اسباب خشونت

توزیع مجدد اسباب خشونت

قبل از اینکه امریکا در سال 2001 تصمیم گرفت تا رژیم طالبان را سرنگون کند اسباب خشونت تا حدی در اکثر افغانستان جمع آوري شده بود.
ولي با تجاوز نيرو هاي آمريكائي اين وضع دگرگون گشت. قبل از سقوطشان ، طالبان تقریباً 90% افغانستان را تحت کنترول خود درآورده بودند و تا حدی توانسته بودند جمعیت تحت کنترولشان را خلع سلاح کنند
.1 ولی ایالات متحده امریکا در نبرد با طالبان و القائده گروه های مختلف مخالف طالبان را حمایت نمود.
2 چنانچه گزارش کمیسیون کا نگرس امریکا گزارش داد ، استراتیزی ایالات متحده این بود که با هر یک از گروه های مخالف طالبان کار کند.
3 این سیاست به پراكنده شدن مجدد اسباب خشونت انجامید و قسمتی از جمعیت افغانستان دوباره مسلح گرديدند
4
. با سقوط طالبان در اواخر سال 2001 افغانستان به کنترول گروه های شبه نظامی كه تو سط جنگ سالاران رهبري ميشدند درآمد.
با تجدید مجدد قوای نظامیشان جنگ سالاران توانستند نهادهای دولتی در ولایات و هم چنین بعضی از نهادهای دولتی در مرکز را دوباره به کنترول خود درآورند
5. کنترول نهاد های دولتی ، گروه های شبه نظامی را قادر ساخت تا از مردمان محلی مالیات جمع آوری کنند ، در آمدهای دولتی را قبضه کنند و از اقتصاد مواد مخدر نیز سود جویند. در نتیجه گروه هاي شبه نظامی به خود کفائی اقتصادی رسیدند.
6. منا بع درآمد جدید شبه نظامیان را قادر ساخت تا اعضای جدید استخدام کنند و نیروی نظامی خویش را بیش از بیش تقویت نمایند. بنا بر گزارش سازمان ملل در سال 2002 افراد مصلح در افغانستان بالغ بر هفت صد و پنجاه هزار نفر بودند.
که دوصد هزار نفر آنها به طور تمام وقت به استخدام گروه های شبه نظامی درآمده بودند.
7 بنا بر توافق حاصله درکنفرانس بن در نومبر 2001 ، صد هزار تن از این شبه نظامیان به رسمیت شناخته شدند و اسماً تحت کنترول وزارت دفاع درآمدند.
8
اگر چه معاش این صد هزارتن توسط وزارت دفاع پرداخته میشد ولی دولت مرکزی هیچ گونه کنترول مستقیمی بر روي این نیروها نداشت.
9حاصل استراتیزی نظامی ایالات متحده در افغانستان بوجود آمدن شرایطی همانند دوران زمامداری احمد شاه ابدالی (1747-1772) بود. حتی بعد از رسیدن به زمامداری افغانستان ، احمد شاه ابدالی فاقد ارتش قوی بود و قدرت نظامی در زمان وی متعلق به گروه های شبه نظامی قبیله ای بود
که هر يک تحت كنترول رهبر هر قبیله بود.
10 دولت مرکزی که توسط احمد شاه ابدالی پایگذاری گردید همانند يك صندوق مالی عمل میکرد، يعني غنائم جنگی را میان رهبران قبائل طرفدارش توزیع می نمود
11. بهمین شکل بعد از سقوط طالبان قدرت نظامی پراکنده شده بود و توسط گروه های شبه نظامی اعمال میشد.
دولت مرکزي جدید اموال و منابعي را که از ایالت متحده و دیگر تمویل کنندگان دریافت می نمود در میان سران گروه های شبه نظامی توزیع می نمود ،
بدون اینکه نفوذ مستقیمی بر روی آنها داشته باشد.
بعد از حملات تروریستی به آمریکا در یازده سبتامبر 2001 افغانستان بار دیگر با وضعیتي روبرو شد که دو قرن بیش تجربه کرده بود. در سال 1880 میلادی منافع یک ابر قدرت مورد تهدید قرار گرفت: مستعمرات بریتا نیا در هند از سوی روسها که در حال بیشرفت به سوی آسیای جنوبی بودند مورد تهدید قرار گرفت. اما دولت آن وقت افغانستان ضعیف تر از آن بود که درمقابل تجاوز احتمالی روسیه بایستد و امنیت مستعمرات بریتانیا را تضمین کند.
همانطور نيز در سال 2001 امنیت یک ابر قدرت مورد تهدید قرار گرفت. این دفعه ایالات متحده امریکا توسط یک شبکه تروریستی جهانی (القائده) مورد تهدید قرار گرفت. برای اینکه امنیت قلمروش را تضمین کند ، ایالات متحده تصمیم گرفت که افغانستان را اشغال کند و یک دولت در آن کشور بسازد. همان کاری که بریتانیائیها در قرن نوزدهم انجام دادند. ولی این دفعه دو عامل پروسه دولت سازی در افغانستان را به چالش کشید:
1- برعکس بریتانیوی ها که تمام کمکهای نظامیشان را به یک مرجع یعنی عبدالرحمان خان سرازیر کردن امریکائیها با شروع نبرد با القائده و طالبان کمکهای نظامیشان را میان چندین جنگ سالار و گروه شبه نظاميان متخاصم توزیع کردند. این عمل امریکائیها باعث شد تا اسباب خشونت یعنی و سایل نظامی دوباره براکنده گردد و قسمتهای مختلف کشور به کنترل جنگ سالاران محلی درآید.
2- رشد سریع مواد مخدر بعد از سقوط طالبان یک منبع درآمد جدیدی برای جنگ سالاران تامین کرد، این پدیده توانائی دولت مرکزی برای جذب شبه نظامیان طرفدار جنگ سالاران را به چالش کشاند.

اقتصاد مبتنی با مواد مخدر

اقتصاد مبتنی با مواد مخدر

در طول شش سال حکومت طالبان در افغانستان تولید مواد مخدر در افغانستان با افزایش چشم گیری روبرو شد. در سال 1995 افغانستان 2300متریک تن مواد مخدر تولید کرد. و در سال 1999 تولید مواد مخدر به 4600 متریک تن در سال رسید20
. در جولای 2000 تحت فشار جامعه بین المللی ، طالبان کشت خشخاش را منع نمودند. همانگونه که نمودار دوم نشان میدهد، در سال 2001 کشت خشخاش با كاهش قابل ملاحظه ای به 185 متریک تن در سال تقلیل یافت21
. ولی با سقوط طالبان وضعف دولت مرکزی جدید، اقتصاد مواد مخدر بار دیگر با رشد سریع روبرو شد. در سال2002 افغانستان 3400 متریک تن مواد مخدر تولید نمود ودو سال بعد تولید مواد مخدر به 4200 متریک تن رسید ( به جدول شماره يك مراجعه شود)
. رشد تولید مواد مخدر در افغانستان قدرت شبه نظامیان در افغانستان را افزایش بخشید و توانائی دولت مرکزی برای گسترش نفوذش را با چالش روبرو کرد.

در اواخر سال 2002 ایالت متحده امریکا کمکهای نقدیي را كه به گروه های شبه نظامی مخالف طالبان اختصاص داده بود قطع نمود.
یکی از دلایل تغییر سیاست امریکا این بود که دولت امریکا با انتقاد شدیدی از گروه های مدافع حقوق بشر قرار گرفت مبنی بر اینکه ایالت متحده از جنگ سالاران و شبه نطامیاني حمایت می نمود
که ناقض حقوق بشر شمرده میشدند
23
دلیل دیگرقطع کردن کمکهای مالی ایالت متحده به گروه های شبه نظامی این تصور ايالات متحده بود که القائده و طالبان شکست خورده بودند و ارتش امریکا دیگر نیازي به شبه نظامیان افغان نداشت24.

با کاهش کمکهای نقدی امریکا به شبه نظامیان، رهبران این گروهها نیازمند یافتن منابع درآمد جدید دیگری بودند
و رشد تولید مواد مخدر در افغانستان به سادگی میتوانست به عنوان چنین منبعي استفاده شود.
از آنجا که گروه های شبه نظامی راهها و جاده ها را کنترول می نمودند بعضی ازرهبران این گروه ها یا مستقیماً در ترافیک مواد مخدر نقش گرفتند و یا نقش حمایت کننده از قاچاقچیان مواد مخدر را ایفا نمودند
25.
گروه های شبه نظامی مذکور با تامین امنیت به کسانیکه در تجارت مواد مخدر نقش داشتند میتوانستند مبالغ هنگفتی برای خدماتی که ارائه میکردند را دریافت نمایند.
علت علاقه مندی شبه نظامیان به ترافیک مواد مخدر این بود که تجارت موادمخدر ( و نه کشت آن ) برسودترین بخش اقتصاد مبتني برمواد مخدر است.